آموزش سخنرانی

 

در آموزش سخنرانی یا سخنوری جمله ای داریم که آن عبارت و تعبیر، کمک بسیاری به فهم دقیق و جامع ما نسبت به حوزه سخنرانی و سخنوری می کند.

 در آموزش سخنرانی می گوییم: سخنرانی یا سخنوری ارائه ی کلام است با نگاه راهبری، چه برای هزاران نفر و چه حتی برای یک نفر. این یعنی چه؟ معمولا ما نگاهمان به سخنرانی این است که یک کسی در مقابل جمعیت کثیری ایراد سخن می کند. خدمت شما عرض کنم که این یکی از مصادیق سخنرانی و سخنوری است ولی همة سخنرانی نیست.

 خیلی از مواقع سخنرانی و سخنوری می تواند حتی در مقابل با یک نفر اتفاق بیافتد. نه این که سالن خالی باشد یا یک نفر نشسته باشد. بارها برای همة شما پیش آمده که در مقابل دوستی، رفیقی، خویشی یا قومی سخن گفتید و حرف زدید. اصلا داشتید گفتگو می کردید. از یک جایی به بعد یکی از شما دو نفر شروع کرده است به یکه تازی در عرصه کلام و طرف مقابل هیچ چاره ای نداشته است جز این که سکوت کند و سر تکان دهد. ما در این لحظه می گوییم سخنرانی یا سخنوری دارد اتفاق می افتد.

 

 

 جالب این جاست که اگر فرد مورد نظر این کار را نتواند خوب انجام دهد و از عهده کار برنیاید، طرف مقابل به او می گوید “خب حالا نمیخواد بری بالا منبر”. یعنی چه؟ یعنی او سریع تشخیص می دهد که شما قصد سخنرانی کردن داشتید ولی از پسِ آن بر نیامدید. ولی اگر بتوانید کارتان را درست انجام بدهید در حقیقت می توانید روی طرف مقابل تاثیر بگذارید و او را نسبت به آن چیزی که می گویید، قانع کنید.

 

 

مساله اساسی این جاست که در ارتباطات بین فردی، سخنرانی و سخنوری بسیار مهم است. من اعتقاد دارم اگر کسی مجهز و مسلح به فنون سخنرانی و سخنوری باشد، به راحتی می تواند دیگران را قانع کند. تسلط و تبحر در فنون سخنرانی حتی در ارتباطات روزمره و محاورات عادی بین فردی هم می تواند منافع بسیار بزرگی را به همراه داشته باشد. به این معنا که ابتدا به ساکن سخنوران ذهنیت جامعی نسبت به مسائل و موضوعات دارند.

 

 

من همیشه این جمله را می گویم که سخنوران قدرتمند و حرفه ای، فرزندان صالح زمان زندگی خودشان هستند. یعنی با نبض اجتماع همراه هستند. گام به گام با آن چیزی که در زمانه و محیط خودشان اتفاق می افتد همراه هستند. سخنوران اولویت ها و دغدغه های آدم امروز خودشان را می شناسند. سخنوران می دانند انسان های امروز به چه چیزهایی فکر می کنند. چه مسائلی برای آن ها اهمیت دارد و به همین دلیل است که سخن سخنوران قدرتمند آیینه تمام نمای مخاطب آن ها است. یعنی منِ مخاطب همهزندگی خودم را در گفتار سخنوران حرفه ای می بینم.

 

 

بنابراین چیزی که حائز اهمیت است داشتن ذهنیت جامع نسبت به موضوعات سخنرانی است. یعنی اگر طرف مقابل من در هر موضوعی وارد سخن شد من بتوانم نکات مهم و دقیقی را در آن زمینه مطرح کنم و با او همراه شوم. این همراهی به چه کار می آید؟ یک اتفاق نظر را به وجود می آورد. اتفاق نظر یعنی دوستی. یعنی ما وقتی با کسی در رای و در نظری متفق می شویم، او احساس می کند که با من ذهنیات مشترک دارد. این جا صمیمیت به خودی خود به وجود می آید. یعنی همان چیزی که ما در روابط عمومی به دنبالش هستیم. به دنبال ایجاد صمیمیت، چون اگر صمیمیت به وجود نیاید دوستی و به تَبَع آن اعتماد ایجاد نمی شود.

 یادتان باشد همه اصالت یک رابطه در اصل اعتماد است. اصل اعتماد بدین معنا است که من می توانم با تو وارد کاری، شراکتی و یا یک احساس عاطفی مشترک بشوم. همه این موارد زمانی اتفاق می افتد که اصل اول یعنی اعتماد به وجود بیاید. اعتماد تنها جایی معنا پیدا می کند که من بتوانم با داشتن ذهنیت جامع با تو همراه شوم.

 

 

مسئله بعدی و البته بسیار مهم استفاده از زبان عاطفی است. زبان عاطفی چیست؟ زبان در گفتار دو نوع است. یک زبان ارجاعی داریم و یک زبان عاطفی داریم. زبان ارجاعی به این معنا است که بنده سخنم معمولا خبری است. یعنی سخنم یک چیزی را مخابره می کند و یک مفهومی را منتقل می کند و از همه مهم تر این که بر امور بیرونی دلالت دارد. یعنی چه؟ یعنی اگر بخواهم در مورد یک مقوله علمی توضیحی بدهم، از زبان ارجاعی استفاده می کنم. اما اگر قرار باشد اتفاقی که رخ داده است را نقل کنم، از زبان ارجاعی استفاده می کنم. زمانی که می خواهم احساساتم را نسبت به آن اتفاقی که افتاده است مطرح کنم، مجبور و ناگزیر به استفاده از زبان عاطفی هستم. بسیاری از افراد هنوز به زبان عاطفی تسلط لازم را ندارند. یعنی زبان احوال درونی خودشان رو نمی توانند مطرح کنند. زبانی که دیگران را بسیار ساده و سریع، اهلی و رام می کند.

 

 

 چرا زبان شعر زیباست؟ چون جزء زبان عاطفی است. زبان عاطفی زبانی است که خیلی راحت من می توانم با کلمات تصویر بسازم. من می توانم دیگران را به آن چیزی که می پسندم و می اندیشم، به اندیشه ها و ذهنیات خودم، رهنمود و هدایت کنم. زبان عاطفی در فرهنگ امروز ما متاسفانه بیشتر در حیطه زبان عامه معنا پیدا می کند. در بسیاری از موارد مشاهده می شود به کسانی هم که می خواهند صحیح حرف بزنند توصیه می کنند حرفتان را ساده بیان کنید.

 

 

 این ساده حرفتان را بزنید به چه معناست؟ در آموزش سخنرانی به این نکته اشاره می شود که لزومی ندارد من از ظرفیت های زبان عامه استفاده نکنم. به عنوان مثال استفاده از شکستگی کلمات در تلفظ افعال ایرادی ندارد. ضرورتی ندارد که حتما افعال را کامل بیان کنیم. به جای آن که بگویم “می رود، می گویم، می شود” می توانم بگویم “میشه میگم میگه میتونم اینکارو بکنم”. اما آن جایی که از کلمات مبتذل، سردستی، همیشگی، تکراری و کلیشه ای استفاده کنم قطعا و یقینا به زبان عاطفی لطمه جدی وارد کرده ام.

 

 

سخن آموزانی که می خواهند از آموزش سخنرانی به صورت آکادمیک بهره مند شوند باید بدانند که می توانند از ظرفیت های زبان عامه استفاده کنند اما حتما باید از ظرفیت های زبان ادبی هم بهرمند شوند. بعضی از واژگانی که در زبان ادبی وجود دارد، در بسیاری از موارد به زبان عامه هم راه پیدا می کند، منتهی آن قدر تکراری می شود که دیگر سطحی و پیش پا افتاده به نظر می رسد. مثلا فرض بفرمایید می گویند “طرف مثل فنر از جا در رفت”. یادتان باشد این عبارت ادبی بوده است یعنی صنعت تشبیه در آن اتفاق می افتد ولی از زمانی که در زبان عامه کثرت استعمال پیدا کرده، عملا جنبه سطحی و پیش پا افتاده پیدا کرده است. سخنوران از ظرفیت های زبان ادبی هم باید بهرمند باشند.

 

 

در این مرحله در آموزش سخنرانی ما با مفهوم و اصطلاحی به نام زبان معیار مواجه می شویم. زبانی که در عین استفاده از زیبایی ها و جذابیت های زبان ادبی، سخت، فنّی، مصنوع  و غیر قابل فهم نمی شود.  زبان معیار در عین استفاده از روانی و سادگی زبان عامه، پیش پا افتاده، مبتذل و سطحی هم نمی شود. برای آن که متوجه مفهوم زبان معیار شوید در یک مثال ساده آن را بیان می کنم. البته بعدتر باید در این مورد مطالعه کنید. استفاده از زبان معیار برای سخنوران حرفه ای امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.

 

 

 یک مثال ساده بزنم. کسی فرار می کند. وقتی کسی فرار می کند در زبان ادبی می گویند گریخت، در زبان عامه می گویند در رفت، در زبان معیار چه می گویند؟ اولین واژه و کلمه ای که به ذهن من و تو می رسد “فرار کرد” است. اگر کمی در دایره واژگان خود جستجو کنید به واژه “متواری شد” هم برخورد می کنید. اگر کمی دقت کنید مشاهده می کنید که این واژه هم از ظرفیت زبان ادبی بهره مند و هم ساده و روان است چون امروز ما به راحتی معنای متواری شدن را متوجه می شویم.

 البته رسانه ها در زبان معیار از تاثیرگذاری و اهمیت ویژه ای برخوردارند. بنابراین در آموزش سخنرانی به سخنوران توصیه می شود زبان عاطفی را دستور العمل سخنرانی خود قرار بدهند و تمامی تلاش و همت خود را صرف کنند تا به یک زبان معیار صحیح برای ارتباط با مخاطبان دست پیدا کنند.

 

 

به عنوان مثال اگر سخنوران بخواهند از اتفاقاتی که سیل اخیر در سال 98 به وجود آورده که در پنجاه سال اخیر بی سابقه بوده است، حرف بزنند نباید این گونه گزاره ای عمل کنند که  مثلا “در فلان جا این مقدار سیل آمده آب وارد خانه های مردم شده بخشی از خانه ها رو خراب کرده و مردم رو بی خانمان کرده”. در آموزش سخنرانی این نکته مهم است که سخنوران در بیان موضوعات باید احساس خودشان را در نظر بگیرند و نظرشان را نسبت به آن اتفاق مطرح کنند. به این صورت که “این سیل خانمان برانداز خیلی از هموطنان عزیزمان را امروز بی جا و مکان کرده، خیلی از آن ها را آواره کرده، خیلی از آن ها دارند تو چادرها زندگی می کنند. اوضاع روحی روانی به شدت بهم ریخته ای دارند و من واقعا نسبت به آن ها احساس تاسف و تاثر می کنم”.

در آموزش سخنرانی به سخن آموزان توصیه می شود که احساسات خود را با مخاطب به اشتراک بگذارند. وقتی سخنوران احساسات خود را مطرح می کنند، این مسئله در روابط عمومی می تواند همسویی و ذهنیت مشترک با مخاطب را ایجاد کند و در آموزش سخنرانی این اصلِ بسیار مهمی است.

 

 

 مساله مهمتر هم که باید حتما در این زمینه مد نظر قرار بدهیم، مساله فهم دغدغه های ذهنی طرف رابطه است.  این موضوع از بزرگترین نقاط ضعف ما در ارتباطات است. یک مشکل بزرگ داریم و آن این است که لزوما برای حرف های طرف مقابل ارزشی قائل نمی شویم. در آموزش سخنرانی من این نکته را همیشه متذکر شده ام که ما ایرانی ها به طور معمول حتی زمانی که در حال گوش دادن هستیم و ساکت هستیم، به ظاهر گوش می دهیم و ساکت هستیم. سکوت ما به این معنا نیست که در حال گوش دادن هستیم، در ذهنمان غوغایی از حرف است. فقط منتظریم طرف مقابل نقطه بگذارد، تمام کند، ساکت شود و ما سریعا حرف های خودمان را طرح کنیم.

 

 

 این کاملا امر غلط و نادرستی است. من همیشه می گویم اگر در پی این هستید که حرف های تاثیر گذار بزنید، سخنی بگویید که طرف مقابل را به ارتباط دلگرم و مطمئن کنید. او را نسبت به فضای ارتباط آشنا کنید. او را دوست خودمان کنیم و کاری کنیم که حرفمان را بپذیرد. برای انجام این امر باید حرفش را خوب بفهمیم تا بتوانیم حرفی بزنیم که بر او تاثیر بگذارد. خوب شنیدن بدین معناست که من دغدغه های طرف مقابل را متوجه می شوم، مسائلش را می فهمم و به ذهنیاتش آگاهی دارم،  پس آن چیزی که همیشه مطرح می کنم از جان و روان و دل مخاطب سرچشمه می گیرد. “آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند” حرفی است که در فضای ارتباطات بین فردی و روابط عمومی با استفاده ازنکات مهم سخنرانی و سخنوری قابل نظر و بررسی است. 

                      .

فهرست مطالب