معمولا در بحث روشهای رسیدن به بیان تاثیرگذار همیشه مترادف با مقوله سخنرانی یا همان سخنوری فرض می شود. این ترادف یا این همسوییِ معنایی به این  دلیل است که هر کسی تلاش می کند که سخن خودش را درخور و تاثیرگذار برای دیگران ارائه کند. 

..

ما باید تمام تلاشمان را انجام دهیم که هر آن چه در ذهن داریم را به همان خوبی که خود می فهمیم و درک می کنیم، به دیگران بفهمانیم تا آن ها هم به منظور نظر مشترکی نسبت به ما دست پیدا کنند. اما همین مقوله عملا باعث بسیاری از مشکلات و آفات فراوانی در سخن گفتن می شود، یعنی این که وقتی من تصمیم می گیرم که ایراد سخن کنم، عملا نمی توانم آن طور که بایسته و شایسته و درخور است ذهنیات خودم را مطرح و دقیقا مقصود و منظور نظر خودم را ارائه کنم.

شاید ما خیلی از مواقع هنوز نتوانستیم آن چه را که به عنوان محتوا و مفهوم درک کردیم را به شکل موضوعی رنگ ببخشیم. یعنی چه موضوعی؟ شاید شنیده اید که در خیلی از مواقع می گوییم  به سخنت  موضوعیت ببخش. بخشیدن موضوعیت به سخن از این باب است که ما باید بتوانیم محتوا را به یک بیان گفتاری تبدیل کنیم.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 ماباید هرآنچه در ذهن داریم را به همان خوبی که خود میفهمیم و درک میکنیم , به دیگران بفهمانیم 

اگر کمی دقت کنید بیان گفتاری به شدت متفاوت از آن چیزی است که در ذهن ما وجود دارد. به این معنی که اگر من قرار باشد با دیگران سخن بگویم طبیعتا به همان شکل با همان کلمات و با همان جملات، با خودم سخن نمی گویم. یعنی هنگامی که من دارم فکر می کنم،  عملا نحوه اندیشیدن و نحوه تفکر من به نوعی است که من با یک سری کدها و رمزینه های به خصوصی با خودم حرف می زنم که فقط خودم می فهمم. یعنی هنگامی که در حال اندیشیدن هستم، در نحوه تفکر و اندیشیدن خودم با رمزینه ها و کدهای احساسی کلامی خودم سخن می گویم و نسبت به حس کلامی و عصبی خودم یک سری رمزینه ها و کدهایی دارم که خودم می فهمم.

 من نمی توانم با آن کدها و رمزها با مخاطب حرف بزنم و ارتباط برقرار کنم. برای سخن گفتن با مخاطب باید دقیقا از کلمات واضح، رسا، شیوا و بلیغ استفاده کنم تا مخاطب سخن من بتواند با من به نظر مشترکی برسد. نکته اساسی که اینجا وجود دارد این است که چه کلمات و عباراتی را باید مطرح کنم که مخاطب آن حرف را بفهمد و درک مشترک ایجاد کند؟

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 ما نمیتوانیم با کدها و رمزهای شخصی با مخاطب حرف بزنیم و ارتباط برقرار کنیم 

بزرگان و خردمندان عرصه ارتباطات از دیرباز تا به امروز مسئله ملموس سازی در سخن را مطرح می کنند. ملموس سازی در سخن یکی از شاخصه های مهم استملموس سازی به چه معنا است؟ یعنی من باید بتوانم سخنم را به گونه ای طرح کنم که غیر از آن که شنیده می شود، دیده هم بشود. این دیده شدن، یک دیده شدن ذهنی است. یعنی باید مخاطب اصطلاحا به ایماژسازی یا تصویرسازی بپردازد. این تصویرسازی فقط و فقط با استفاده از صنایع ادبی مشخص اتفاق می افتد.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 بسیاری در هنگام سخنرانی , از خودشان صداهای گنگ و مبهمی در میآورند . این موضوع به تشخص سخنران آسیب می رساند

کدام یک از صنایع ادبی می تواند باعث تصویرسازی کلام سخنران توسط مخاطب شود؟ پاسخ این سوال صنایع ادبی بیانی است. به طور مثال ما باید بتوانیم در مقوله چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم ,  از تشبیه به خوبی استفاده کنیم، از حکایات متناسب با موضوع سخن بهرمند شویم، باید بتوانیم از ضرب المثل به خوبی استفاده کنیم.

طبیعتا اگر قدری با فرهنگ لغت مثلا فرهنگ دهخدا آشنا باشید، مشاهده می کنید غیر از این که علامه دهخدا فرهنگ لغت فارسی را تالیف می کند، در شش مجلد هم فقط به فرهنگ امثال می پردازد.  فرهنگ امثال یعنی جملات و عباراتِ تعبیری که مفهوم را خیلی خلاصه و در قالب یک جمله تصویری مطرح می کند.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 روش مثالی در سخنوری بسیار مهم تر از روش قیاسی است 

اگر کمی به ضرب المثل ها دقت کنید متوجه می شوید که تمام ضرب المثل ها تصویری اند. مثلا من به جای این که بگویم با یک کار خوب همه چیز درست نمی شود، با یک اتفاق خوب همه چیز خوب نمی شود، به جای آن می گویم “با یک گل بهار نمی شود”. به عبارت ساده تر با استفاده از ضرب المثل، محتوا و مفهوم سخنم را که برای مخاطب، ذهنی، انتزاعی و ناملموس است را تصویری، عینی و ملموس می کنم.

مثال دیگر این که به جای مفهوم نسبتا ذهنی “تو به تنهایی قادر نیستی هر کاری را انجام دهی”، می گویم “یک دست صدا ندارد”.

وقتی می گویم “یک دست صدا ندارد” این عبارت سریعا در ذهن تداعی و تبیین می شود. یا در جایی که از حکایت استفاده می کنم، دقیقا مفهوم خودم را با استفاده از یک قصه و ماجرا مطرح می کنم.

مخاطب خیلی سریع به مفهوم من دست پیدا می کند. چرا؟ چون مخاطب نسبت به این موضوع صاحب تجربه است. وقتی کسی می خواهد کاری را انجام دهد، فقط کافی است برای او حکایتی از کسی که قصد انجام آن کار را داشته، آن را تجربه کرده و دچار شکست یا حتی پیروزی شده است، نقل کنید.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 فرهنگ امثال یعنی جملات و عبارات تعبیری که مفهوم را خیلی خلاصه و در قالب یک جمله تصویری مطرح میکند 

صنعت ادبی دیگری که می توانیم از آن برای تصویر سازی کلام که غایت روشهای فن بیان است، استفاده کنیم، صنعت تشبیه است. تشبیه یا تاریخی است یا اختراعی. در تشبیه تاریخی از اتفاقات تاریخی استفاده می کنیم که در شعر به آن تلمیح می گوییم. در یکی از غزل های مشهور، جناب حافظ می فرماید:

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 برای سخنرانی حرفه ای و فن بیان قوی , سعی کنید از انرژی بیشتری هنگان سخن گفتن استفاده کنید 

قطعا همه ما می دانیم که منظورِ نظرِ حافظ اصلا یوسفِ چند هزار سال پیش و یعقوب، پدری که به انتظار فرزند، در کلبه احزان نشسته و گریسته تا نابینا شده است، نیست. چون برای همگان تکلیف قصه یوسف روشن است و نتیجه و پایان ماجرا را شنیدیم و می دانیم.

حافظ از یک مثال و تشبیه تاریخی استفاده می کند که چونان فراغ جانسوز و جانگدازی هم به پایان رسید، پس مشکل تو هم حل می شود و می گوید یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 استفاده از ضرب المثل و حکایات یکی از تکنیکهای تصویر بخشیدن به کلام است 

 در تشبیه اختراعی هم همین اتفاق رقم می خورد به این معنا که ما باید بتوانیم به مفهوم و محتوایی که ملموس نیست و تصویر ندارد، تصویر بدهیم. به طور مثال می گوییم سخن قدرتمند سخنی است که به مانند تیری که از چله کمان رها می شود هر قدر از قدرت و سرعت مناسب برخوردار باشد، قدرت اصابتش با هدف هم بیشتر است.

در این مثال من سخن را به تیری که از کمان رها می شود، تشبیه می کنم. علت آن است که تیری که از کمان رها می شود در ذهن مخاطب تصویر دارد. مخاطب نسبت به آن سخن تجربه دارد و می تواند رها شدن تیر از کمان را در ذهنش تصویر کند.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 بیان گفتاری به شدت متفاوت از آن چیزی است که در ذهن ما وجود دارد 

ملموس سازی یعنی این که بتوانیم همسو با مخاطب و در ذهن مخاطب برای مفهوم و محتوایی که می خواهیم عرضه کنیم، تصویر بسازیم. حتی من هم برای آن که بتوانم در مورد ملموس سازی و تصویرسازی که یکی از ریزجزئیات مقوله ها است، توضیح دهم باید همین کار را انجام دهم. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم یکی از مهمترین اتفاقات را خلق کرده ایم. یعنی آن چه را که در ذهن پروراندم را می توانم بر اساس فهمی که در خودم ایجاد کردم و به همان خوبی که خودم فهمیدم، به مخاطب بفهمانم.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 ملموس سازی در فن بیان یعنی بتوانیم هم سو با مخاطب و در ذهن مخاطب برای مفهوم و محتوایی که میخواهیم عرضه کنیم , تصویر بسازیم 

سقراط بزرگ می گوید که روش مثالی در سخنوری بسیار مهمتر از روش قیاسی در سخن گفتن است. یعنی ما باید بتوانیم با مثال و مصداق سخنمان را برای مخاطب ملموس کنیم. البته روش مثالی روش گسترده ایست و من بخشی از آن را مطمح نظر دارم.

وقتی سخنران بتواند به موضوع برسد، آن را ملموس کند و نسبت به آن در ذهن مخاطب تصویر بسازد، نوبت به میزان انرژی لازم در مقوله تکلم و تلفظ الفاظ و واژگان و ارائه جملات با استفاده از صراحت در بیان می رسد. تلفظ صحیح واژگان و استفاده از عبارات و جملات بیانی مقوله بسیار مهمی در فن بیان است.

مشخص است که بسیاری از افراد به هنگام سخن گفتن، آن طور که باید نمی توانند الفاظ و واژگان  را به درستی ادا کنند. خیلی از افراد را مشاهده کرده اید که به عنوان مثال به جای چطور می گویند چطو و حرف ر در آخر این کلمه را  اصلا به کار نمی برد. یا خیلی از مواقع بسیاری از کلمات را با هم تلفیق می کنند یا دو کلمه را با هم یکی می کنند و به جای این که بگویند شاهزاده می گویند شازده. این نحوه سخن گفتن به چه علتی است؟

 

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

سخن قدرتمند سخنی است که به مانند تیری که از چله کمان رها میشود از قدرت و سرعت مناسب برخوردار باشد . این تشبیه اختراعی است برای تصویر دادن به سخن

سبب ساز این مشکل این است که  ما نسبت به مقوله فن بیان و سخنرانی خیلی سرسری و سر دستی عمل می کنیم. یعنی سخن گفتن برای ما اهمیت و ارزش ویژه ای ندارد. سعی نمی کنیم برای سخنرانی خوب انرژی صرف کنیم. همین لحظه که من برای شما عزیزان سخن می گویم در تلاشم که با انرژی لازم و با هیجان مناسب سخنم را به گونه ای نقل کنم که شما عزیزان هم متوجه شوید و هم سخن من در شما تاثیر بگذارد.

این مسئله نیازمند این است که من قدری برای آن وقت بگذارم و سعی کنم با انرژی لازم و با صدایی که قدرت لازم را دارد، این موارد را به شما ارائه کنم.

یک نکته اساسی این است که بزرگان سخنرانی همیشه توصیه کرده اند در هنگامی که قصد دارید سخنی جدی ارائه کنید و در مورد موضوعی به سخنرانی و سخنوری بپردازید، قدری میزان صدای خود را به لحاظ اندازه گام صدا بالاتر از حد طبیعی ببرید.

من اگر در این لحظه با یک صدای  خیلی پایین و با طمانینه بیش از حد و از یک وقار و متانت خیلی اعصاب خوردکن و کسالت بار استفاده کنم، قطعا شما حتی نمی توانید این ویدئو را تا آخر تماشا کنید. چرا؟ چون دچار رخوت، خستگی و کسالت در بیان من می شوید و آن طور که باید، با سخن من ارتباط برقرار نمی کنید.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 در هنگام ارائه سخنی جدی قدری میزان صدای خود را به لحاظ اندازه گام صدا بالاتر از حد طبیعی ببرید 

پس تمام تلاشتان را بکنید که صدای شما از حد طبیعی قدری بالاتر باشد تا اثرگذاری لازم اتفاق بیافتد. بسیاری این نکته را در رساله های سخنرانی و سخنوری مطرح می کنند که اساسا بالا بودن صدا، به خودی خود تمایزآفرین است یعنی خودش یک ویژگی و یک امتیاز منحصر به فرد برای سخنران و سخنور است.

بنابراین سعی کنید در هنگام سخنرانی و سخنوری صدا قدری از اندازه طبیعی بالاتر باشد و هیچ کدام از حروف جویده جویده ادا نشود و تک تک حروفِ کلمات شنیده بشوند. هر صدایی که آن کلمه دارد کاملا به گوش مخاطب و مستمع برسد.

یکی از نکات مهم صراحت در سخن است. صراحت در سخن، در بیان قدری نیاز به سرعت دارد. بعضی ها در سخن گفتن مِنُّ و مِن می کنند و دچار دست انداز هستند. بسیاری در هنگام سخنرانی و سخنوری، از خودشان صداهای گنگ و مبهمی مثل آ، اِ، اِم در می آورند. این ها کسانی هستند که آن طور که باید فن بیان قوی و شایسته ای را ارائه نخواهند کرد.

پس باید روی عبارات کار کنید، روی نحوه بیان و سرعت و صراحت لازم کار بکنید تا سخن شما بتواند آنطور که شایسته و بایسته است در دیگران موثر واقع شود.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 ما در نحوه تفکر , با کدهای احساسی – کلامی سخن میگوییم و نسبت به حس کلامی و عصبی خودمان یک سری رمزهایی داریم که خودمان میفهمیم 

 در این موضوع، یک نکته حائز اهمیت است که عزیزان باید تلاش کنند حتما از آن استفاده کنند و آن چیزی نیست جز به کار بردن واژگان مناسب، بدیع و تازه. باید یک مقدار زیادی از کلمات کلیشه ای، تکراری، یکنواخت، کهنه و همیشگی فاصله بگیرید. بدیع سخن گفتن نیازمند دقیق سخن گفتن است. یعنی چه؟ ببینید عزیزانِ من، هر مفهومی کلمه خاص خودش را می طلبد.

علت این که به عنوان مثال ما برای مفهوم زیبایی ده تا بیست کلمه در زبان فارسی داریم همین است. مثلا می گوییم قشنگ، خوشگل، ظریف، دلپذیر، طناز، دوست داشتنی، نازنین، گیرا جذاب، چشمگیر، چشم نواز یا بسیاری کلمات دیگر. این بدان معنا نیست که تمام این کلمات با هم، هم معنی هستند. این بدان معناست که اتفاقا هر کدام از معانیِ ذهنی که من دارم، برای آن کلمه ای به خصوص طراحی و اختراع شده و یا به اصطلاح قدما، جعل واژه بر معنا شده است.

 

چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟

 بخشیدن موضوعیت به سخن یعنی ما باید بتوانیم محتوا را به یک بیان گفتاری تبدیل کنیم 

 یعنی اگر من واقعا در لحظه ای می خواهم از تمثالی سخن بگویم، از تصویری حرف بزنم که به محض رویت چشم من به آن تصویر خیره شده و آن تصویر چشم من را به خودش گرفته است، این جا از لفظ چشمگیر استفاده می کنم و آن جایی که طبیعتی را به نظاره می نشینم و گویی که همچنان که این طبیعت را به تماشا هستم، این طبیعت چشمان من را نوازش می دهد به آن طبیعت زیبا می گویم چشم نواز. پس تفاوت کلمات را نسبت به ارتباط معناییشان درک کنید. باشد که ما بتوانیم با دقت در کلام و بیان از بیان ظریف و لطیف و دقیق برخوردار بشویم و ذهنیات و منویات و درونیات  خودمان را به همان خوبی که فهم می کنیم به دیگران هم بفهمانیم.